روانشناسی محیطی در معماری

روانشناسی محیطی در معماری



نقش روانشناسی محیطی در معماری

این علم چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیق ها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انسان و محیط اطراف، کمک کند. با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابی هایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشان داده است، برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوری های کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساسی را در شکل گیری احساس ارزش ها و توانمند ساختن برای افراد و گروه های مختلف ایفاء می کند.



دلبستگی مکانی چیست؟

دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم، پیدا می کنیم. در بسیاری از موارد این ها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آن ها در ضمیری است که به هر یک از آن ها مربوط می شود.

تفاوت دلبستگی مکانی و هویت مکانی

هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم به عقیده برخی از کارشناسان، شهرسازان علاوه بر توجه به ارزش کاربری زمین، باید به ارزش های احساسی، عاطفی و روانی آن نیز توجه کنند. آن ها معتقدند برای انجام این امر، شهرسازان، باید روابط و دیدگاه های مختلف مردم را راجع به زمین و سایت پروژه بدانند.

بعنوان مثال بازدیدکنندگانی که حالت رهگذری دارند ارزش یک محیط را در داشتن امکاناتی از قبیل ماهیگیری، دوچرخه سواری و… می دانند در حالیکه کسانی که دلبستگی عاطفی به منطقه دارند ارزش محل را در خاطرات یا زمانی که در آنجا گذرانده اند می بینند. در عین حال دسته سومی نیز وجود دارند که برای هر دو مورد فوق ارزش قائلند. اگر شهرسازان، هر دو گروه و نیاز های آن ها را درک کنند، می توانند با رعایت توازن و تعادل تصمیمات بهتری را اتخاذ نمایند.

ادراک محیطی

ادراک انسان از محیط یکی از محوری ترین مقولات در روانشناسی محیطی است. «ادراک محیطی» فرآیندی است که از طریق آن انسان داده های لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر می گزیند. لذا ادراک فرآیندی هدفمند است. این گونه ادراک را در اصطلاح «ادراک حسی» می نامند. در حقیقت «ادراک محیطی» از تعامل «ادراک حسی» و «شناخت» که در ذهن انسان تجربه شده اند، ایجاد می شوند. در این فرآیند نقش محیط به عنوان عاملی اساسی در رشد، توسعه و در نهایت در یادگیری مورد توجه قرار می گیرد.

تفاوت درک عامیانه و درک محیطی

در میزان و پیچیدگی انگیزه، درک عامیانه به مقوله هایی مثل نور، رنگ و عمق بصورت جزء می نگرد ولی در درک محیطی کل منظره بصورت واحد مورد توجه قرار دارد.

در درک محیطی، شخص درک کننده، بخشی از منظره است که اغلب در حال حرکت و دیدن محل از زوایای مختلف می باشد ولی در درک عامیانه این امر صادق نیست.

شخص درک کننده معمولاً بوسیله یک هدف یا مقصد مشخص و واضح به محیط متصل است و اغلب در حال انجام کاری مثل نگاه کردن به علامت ها یا پیداکردن یک مسیر می باشد. درک محیطی دارای دریافت و فهم بیشتر اما نامشخص تری است، با اینکه ممکن است این امر برخی از بررسی ها را مشکل می کند ولی فهم وسیعتری از درک واقعی را فراهم می آورد.



تاثیر محیط بر افراد

روانشناسی محیطی به مطالعه نقشه‌ های شناختی فرد در رابطه با محیطش می‌پردازد و ارزش‌ ها، معانی و اولویت‌ های محیطی را دنبال می‌کند. نقشه‌ های رفتاری با توجه به ارتباط فعالیت‌ ها به محیط، تهیه شده اند. در تکنیک‌ های به کار رفته در تهیه این نقشه‌ ها، از خط‌ ها برای نشان دادن جهت حرکت، رنگ‌ ها برای نشان دادن زمان مصرف شده و … استفاده می‌شود.

تأثیر محیط بر رفتار

فرض بر این است که محیط در سطوح مختلفی رفتار را تحت تأثیر قرار می‌دهد. رفتار های آنی، تابعی از وضعیتی هستند که در آن اتفاق می‌افتند. برای مثال، آرایش مبلمان و اثاثیه در یک اتاق بر شیوه تعامل افراد در آن اتاق با یکدیگر، تأثیر می‌گذارد. شخصیت مردم یک کشور، توسط طبیعت و نوع محیطی که برای مدتی طولانی در آن زندگی می‌کنند شکل می‌گیرد. تفاوت‌ های نژادی در شخصیت، تا حدّ زیادی، به تفاوت محیط‌ هایی که مردم نژاد های مختلف برای چندین نسل در آن زیست هاند، بستگی دارد.

تاثیر متقابل انسان و محیط از دیدگاه روانشناسی

انسان با توجه به نیاز ها، ارزش ها و هدف های خود محیط را دگرگون می كند و به طور متقابل تحت تاثیر محیط دگرگون شده قرار می گیرد، به ویژه تكنولوژی پیشرفته موجب می شود تاثیر انسان بر محیط شدت و سرعت یابد. برخی این گونه دگرگونی سریع محیط را مخرب و موجب اخلال در نظام اكولوژیك« انسان ـ محیط» می دانند و بر این نكته تأكید دارند كه هر نوع دگرگونی اساسی و عمیق در محیط طبیعی، باید با توجه به تاثیر بلند مدت آن بر انسان و با پیش بینی نتایج مثبت و منفی آن انجام گیرد.